آویساآویسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

آویسا عزیز مامان و بابا

خواب

دختر قشنگم چشمت نزنم بالاخره یاد گرفتی شبا بخوابی و خانوم شدی. قربون دختر خوشگلم برم که بعد از هفتاد و سه روز یه شب گذاشته مامان و باباش بخوابن.
20 اسفند 1392

آویسای ناز نازی

دختر قشنگم 10 روز پیش اولین واکسن کزازت زدیم خیلی درد نداشتی اما مامانی اونقدر تب می کردی که واقعا نگرانت شده بودم. تا 30 ساعت 38/2 درجه تب داشتی اما می گن دفعه های بعد اینطوری نیست. مامانی الان یکماهه که ریفلاکس شدی اونقد شکمویی از مزه رانیتیدین خوشت نمیاد مجبورم بهت داخل کپسول امپرازول بدم تازه اونم به زور می خوری. مامانی جونم از 1/5 ماهگی گردن می گیری و حسابی برای من و بابایی می خندی. بعد از 70 روز دیشب برای اولین بار خوابیدی اما بازم نذاشتی مامانی بخوابه می خواستی همش رود پای مامانی باشی.اندازه ی یه دنیا دوستت دارم دخترم.
17 اسفند 1392